《خاکستری》

Màu nền
Font chữ
Font size
Chiều cao dòng

یکبار ازم پرسیدی رنگ مورد علاقم چیه
منم گفتم خاکستری

صورتم رو بین دستات گرفتی پرسیدی چرا؟
گفتم خاکستری هیچوقت توی مرکز توجه قرار نمیگیره

توی چشمام زل زدی و گفتی ولی تو تنها چیزی هستی که روش تمرکز میکنم
همونجا بود که فهمیدم خاکستریت بودن رو هم دوست دارم

لبخندت، چشم هات و حرف هات
همگی فقط و فقط ارامش رو بهم میدادن

اون لحظه حس کردم که تو آبی ای
رنگ ارامش،
رنگ احساسات،
رنگ بهشت!
بهشتی تکرار نشدنی.

عاشق آسمون بودی
میتونستی ساعت ها بهش خیره بشی.
تو به آسمون،
من به تو!

وقتایی که به آسمون نگاه میکردی
بنفش میشدی
دلربا!
فریبنده!
رمزآلود!

هیچوقت نفهمیدم چرا انقدر آسمون رو دوست داری
الان من به جای تو بهش نگاه میکنم
اما من دلیل دارم
میگن اونجایی!
دنبال تو میگردم
اما تو چرا به اسمون خیره میشدی؟

از نارنجی خوشت نمیومد.
میگفتی خیلی تنده شبیه حس درده

اما وقتی تیشرت نارنجیت رو که ته کمد قایم کرده بودی پوشیدم کل روز بهم زل زده بودی و تحسینم میکردی.

یکبار کنار گوشم زمزمه کردی تو سبزی!
وقتی با تعجب نگاهت کردم لبخند زیبات رو بهم دادی و گفتی سبز بهم حس امنیت میده؛
گفتی من امنیت و زندگیتم،
امید و هدفت.
من سبز اروم و خوشحال تو بودم.

میگن روشن ترین رنگی که آدم میتونه ببینه زرده
اما روشن ترین من فقط تو بودی،
فقط تو هستی تهیونگ!

تو آبی بودی،
بنفش بودی،
سبز و قرمز،
زرد و نارنجی،
اگه پالت رنگ رو روی زمین بزارم میتونم برای هر کدوم بهونه ای بیارم و به تو نسبتش بدم.

کاش بودی!
بودی و دوباره میپرسیدی که رنگ مورد علاقم چیه؟

اون وقت بدون شک رنگ چشم هات رو انتخاب میکردم،
از طلایی درخشنده موهات میگفتم،
به صورتی ملایم لب هات اشاره میکردم!

کاش بودی و وقتی به آسمون خیره میشدی میذاشتی به بنفش رمزآلودم نگاه کنم و جای جای صورتش رو ببوسم.

کاش بودی و دوباره رد آبیِ آروم آغوشت رو بهم هدیه میدادی.

دیگه توان خاکستری بودن رو ندارم!
میخوام بازم سبز باشم،
میخوام نارنجی باشم ،
برای تو باشم.

تو منِ خاکستری رو به رنگین کمون تبدیل کردی و وقتی رفتی همه اون رنگ هارو دزدیدی

حالا من از همه رنگ ها متنفرم
چون تو توشون نیستی.

Bạn đang đọc truyện trên: Truyen2U.Pro